در واقع موضوع اصلی معناشناسی، روابط ساختاری نهفتهای است که معنا را تولید میکند و میتواند به عنوان ابزاری برای تجزیه و تحلیل و دستیابی به معنای ابتدایی گفتمان، متن یا کلام استفاده شود. وکیلی و جوانی (1393)، به بررسی تطبیق نشانه- معناشناسی تصاویر دوزخ در دو اثر (معراج نامه شاهرخی) و(کمدی الهی دانته) پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که؛ تمام نشانههای دیداری، اعم از فیگوراتیو، رنگ و ترکیب بندی کاملا با مضمون و نظام نوشتاری همخوانی دارد، ولی باید در نظر گرفته شود که در پس این تصاویر علاوه بر ارجاع تاریخی، ارجاع معنوی به صورت (بینامتنی و نمادین) نیز وجود دارد به همین جهت در این تحقیق با پیداکردن تقابلهای دوگانه و رابطه بین آنها نقش بسیار مهمی در رمزگشایی نشانهها و دلالتهای معنایی آنها صورت پذیرفت. به این ترتیب که نشانهها به یکی از دو قطب متقابل متصل شده و براساس پیوند با قطب خودی و در تقابل با قطب دیگر معنا پیدا میکنند که در اینجا از قطبهای متقابل میتوان به زندگی در تقابل با مرگ، راست در تقابل با چپ، فرهنگ در تقابل با طبیعت، بالا در تقابل پایین، حاضر در تقابل با غایب، آسمانی در تقابل با زمینی و گناهکار در تقابل با بیگناه اشاره کرد. از نتایج این تحقیق میتوان در راستای بیان روایتهای متضاد به کار گرفته شده در اشعار گوته و حافظ استفاده نمود.